loading...
پرتال تفریحی و عاشقونه
Alirezaz90 بازدید : 169 چهارشنبه 20 اسفند 1393 نظرات (0)

یک مرد عرب سگی داشت که در حال مردن بود. او در میان راه نشسته بود و برای سگ خود گریه می‌کرد. گدایی از آنجا می‌گذشت، از مرد عرب پرسید: چرا گریه می‌کنی؟ عرب گفت: این سگ وفادار من، پیش چشمم جان می‌دهد. این سگ روزها برایم شکار می‌کرد و شب‌ها نگهبان من بود و دزدان را فراری می‌داد. گدا پرسید: بیماری سگ چیست؟ آیا زخم دارد؟ عرب گفت: نه از گرسنگی می‌میرد. گدا گفت: صبر کن، خداوند به صابران پاداش می‌دهد.

ads1
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 911
  • کل نظرات : 210
  • افراد آنلاین : 17
  • تعداد اعضا : 62
  • آی پی امروز : 43
  • آی پی دیروز : 184
  • بازدید امروز : 129
  • باردید دیروز : 1,277
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 129
  • بازدید ماه : 13,175
  • بازدید سال : 88,789
  • بازدید کلی : 1,197,872
  • تبلیغات